ماتیکان

متفاوت داستان بخون !

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان خاطره ای زیبا» ثبت شده است

 

هفت یا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن!
پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود